آیا برای شما پیش آمده که در همسو کردن نظر همکارانتان با یک ایده شکست بخورید؟
شاید برای شما پیش آمده باشد که همکارانتان با ایدههای شما همراهی نکنند. مثلا شاید بخواهید با تغییر برخی فرایندها در تیمی که در آن کار میکنید، نوع دیگر از همکاری تیمی را تجربه کنید، شاید هم پیش آمده باشد که ایدهای برای ارائه یک محصول به مشتری داشته باشید؛ اما همکارانتان شما را در اجرای هیچکدام از این ایدهها همراهی نکنند.
در مراحل ابتدایی کار، متقاعد کردن دیگران برای گوش دادن و اجرای ایدههایتان میتواند چالشبرانگیز باشد. این زمانی اتفاق میافتد که تازه واردید، کمترین نفوذ را دارید و همچنان در حال ساختن تصور دیگران درباره خود هستید. در چنین مواقعی یعنی زمانی که میخواهید کسی را قانع کنید که به روش شما عمل کند، ممکن است به مهارتهایی که معمولا در اجتماع و برخورد با دوستان و خانواده آموختهاید، روی بیاورید. در این صورت معمولا تلاش میکنید با استفاده از دادهها و حقایق موجود، استدلال منطقی ارائه کنید، در مواجهه با چالشها پافشاری کنید و سعی کنید اعتماد به نفس خود را به نمایش بگذارید.
متاسفانه، در محیط کار، این روش، همیشه کافی نیست و حتی میتواند نتیجه معکوس داشته باشد! وقتی به نظر میرسد دیگران در برابر پذیرش ایدههای شما مقاومت میکنند، معمولاً باور یا نگرانی عمیقتری وجود دارد که آن را به زبان نمیآورند و در ظاهر، پنهانش میکنند.
اگر برای تغییر نظرشان به ارائه اطلاعات و آمار ادامه دهید، احتمالاً هیچ وقت متوجه نخواهید شد که واقعاً چه چیزی مقاومت آنها را هدایت میکند. این نه تنها کار شما را در رفع نگرانیهای همکارانتان دشوار میکند بلکه شما را از دیدگاههای جدیدی که ممکن است به یادگیری و بهبود فکرتان کمک کنند، محروم میکند.
در این شرایط، بهتر است به جای اینکه مدام، دلایل خود را توضیح دهید، سعی کنید دلایل اصلی مخالفت طرف مقابل را درک کنید.
کلید خروج شما از این شرایط این است که گفتوگو کنید و سوالات مناسب بپرسید.
در اینجا چهار مانع رایج وجود دارد که ممکن است هنگام تلاش برای تغییر نظر کسی و جلب موافقت او برای اجرای ایدهتان با آنها مواجه شوید؛ به همراه سوالات قدرتمندی که میتوانند این موانع را به فرصتهای بزرگ تبدیل کنند. هر استراتژی در ابتدا ممکن است ناخوشایند به نظر برسد، اما با تمرین، اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید کرد و حتی ممکن است بینشهای جدیدی هم کسب کنید.
مانع شماره یک:
وقتی کسی با ایده یا نظر شما مخالفت میکند اما دلیل واقعی آن را توضیح نمیدهد.
آیا تا به حال با مقاومت آرام روبهرو شدهاید؟ شاید با همکاری کار میکنید که به طور آشکار، توصیههای شما را رد نمیکند اما به آنها عمل هم نمیکند. یا شاید ایدهای عالی برای بهبود محصول به مدیر خود پیشنهاد میکنید، اما هیچ واکنشی نمیبینید. در این مواقع، طبیعی است که بر ایده و توضیح چند باره آن پافشاری کنید؛ اما روش بهتری وجود دارد.
چگونه بر آن غلبه کنیم:
به جای مقابله و توضیح مکرر ایده، مستقیما از شخص مقابل درخواست کنید به ایده شما یک واکنش واقعی نشان دهد. این کار میتواند به سادگی پرسیدن سوالات زیر باشد:
- این ایده، واقعا چطور به نظرت میرسد؟
- واکنش و نظر دقیق شما به پیشنهاد من چیست؟
میتوانید با درخواست واکنشهایی که استدلال خودتان را به چالش میکشند، پیشتر بروید:
- نقاط قوت و ضعف این ایده را چگونه میبینید؟
- به نظر شما در طرح این ایده چه جوانب منفی احتمالیای را نادیده گرفتهام؟
ما معمولاً فرض میکنیم اگر افراد درباره چیزی نگراناند، به ما خواهند گفت. اما زمانی که یک فرد مستقیما و به وضوح با شما مخالفت نمیکند به این معنی نیست که با موافق شماست.
درخواست مستقیم نظر و عقده آنها میتواند شانس بیشتری برای کشف دلایلی که مانع اجرای ایده شما میشود، فراهم کند. با این روش حتی ممکن است که شما نقاط ضعف دیگری را در طرز تفکر خودتان کشف کنید.
با درخواست واکنش دیگران، نشان میدهید که به فکر و احساس آنها اهمیت میدهید، نه فقط به آنچه که انجام میدهند.
مانع شماره دو:
وقتی باور دارید مشکل از شخص مقابل است نه ایده شما.
ما همگی تجربه رد شدن ایده یا راهحلی را داریم که در ذهن ما به وضوح درست است. در این وضعیت، ممکن است به طور غریزی فکر کنید: «مشکل این شخص چیست؟»، «چرا با ایده جدیدی که به نفع هر دوی ما است، مخالفت میکند؟»، «چرا پیشنهادی را که ماهها برای آن تحقیق کردهام به سرعت رد میکند؟»
چگونه بر آن غلبه کنیم:
در این شرایط، غریزه شما ممکن است این باشد که منطق شخص دیگر را به چالش بکشید و تلاش کنید نقصها و ایراداتی را که در دیدگاهش دارد عیان کنید.
اما کار منطقی این است که سعی کنید ایده را از شرایط و چشمهای او ببینید. ببینید همکارانتان چه میبینند. سوالاتی بپرسید که باورها، علایق و تجربیات عمیقتر آنها را کشف کند، مانند:
- بیشتر درباره نگرانیهایتان بگویید
- از خطراتی که نگران آنها هستید چند نمونه بیاورید
- میتوانید داستان و تجربهای را از زمانی که چنین ایدهای، اشتباه پیش رفت با من به اشتراک بگذارید؟
شما اغلب خواهید دید که در پشت کلمات شخص، حجم عظیمی از اطلاعات و تجربیات وجود دارد که منجر به چنین واکنشی از سمت آنها میشود. براساس پاسخهای آنها، ممکن است بفهمید چرا نظر آنها منطقی است. برای مثال، ممکن است یاد بگیرید که تغییر جریان کاری در گذشته باعث پیچیدگی در اشتراکگذاری دادهها برای کل تیم شده است. یا ممکن است بفهمید که مشتری شما عواملی را در خط مقدم میداند که پیشنهاد شما به آنها توجه نکرده است. وقتی بفهمید آنها چه میبینند، میتوانید دیدگاههای خود را بهروزرسانی کنید یا استدلالی متناسبتر ارائه دهید. حداقل، میتوانید با آنها همکاری کنید تا نگرانیهایشان را برطرف کنید.
مانع شماره سه:
وقتی مکالمه شما بیش از حد تنشزا میشود و دیگر مفید نیست
تصور کنید: شما یک مشاور بازاریابی هستید و با همکارتان درباره نحوه تبلیغ محصول مشتری در شبکههای اجتماعی صحبت میکنید. ایدهای دارید که هر دو دوستش دارید و اکنون درباره نحوه ارائه آن صحبت میکنید. این میتواند اولین موفقیت بزرگ شما به عنوان تیم باشد و هر دو هیجانزدهاید. اما در عرض چند دقیقه، مکالمه تنشزا میشود. شما معتقدید مشتری به یک گفتوگوی غیر رسمی علاقهمند است، اما همکارتان فکر میکند یک ارائه رسمی با دادههای ساختار یافته بهترین راه است.
چگونه بر آن غلبه کنیم:
در چنین مواقعی، مکث کنید و درک خود را از آنچه شخص مقابل میگوید بررسی کنید. به جای پاسخ دادن به نکته بعدی، خلاصه کنید و به آنها بگویید چه فکر میکنید. سپس با پرسیدن سوالات زیر، بررسی کنید آیا درست متوجه شدهاید:
- قبل از ادامه، اجازه بدهید فقط بررسی کنم… من از صحبتهای شما متوجه شدم که شما باور دارید….؛ درست است؟
- به نظر میرسد بزرگترین نگرانی شما… است. آیا درست متوجه شدم؟
- من فهمیدم که شما به خاطر… فکر میکنید بهترین راه پیش رو… است. درک من چقدر به آنچه فکر میکنید نزدیک است؟
این استراتژی ساده قدرتمند است زیرا دینامیک نقطه-مقابله-نقطه را قطع میکند و سرعت مکالمه را کاهش میدهد. این به شما اجازه میدهد مطمئن شوید که واقعاً نقطهای را که در برابر آن استدلال میکنید، درک کردهاید. اغلب خواهید فهمید که چیزی مهم را اشتباه شنیده یا درک کردهاید. این اطلاعات حیاتی میتواند منجر به شکافی شود که هر دو نیاز دارید.
مهمتر از همه، شما دینامیک مکالمه را از حالت خصمانه به همکاری تغییر میدهید. شما نشان میدهید که چقدر به همسو شدن اهمیت میدهید. از اینجا، شانس بیشتری برای یافتن زمینه مشترک دارید.
مانع شماره چهار:
وقتی پاسخ منفی افراد به ایدهتان، شما را درباره نتیجهای که در پی دارد نگران میکند.
گاهی اوقات، «نه» شنیدن از دیگری شما را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. شاید کسی پیشنهاد شما را برای صرفهجویی در هزینهها رد کند بدون اینکه جایگزینی ارائه دهد، در حالی که پیشنهاد بودجه شما برای روز بعد است. یا شاید انتظار دارند پروژهای چالشبرانگیز را با منابع اضافی انجام دهید، حتی اگر درخواست شما برای آن منابع رد شده باشد.
چگونه بر آن غلبه کنیم:
در این شرایط، میتوانید از یک شخص سوم بخواهید وارد گفتوگوی شما شود. گفتوگو را با بیان نگرانی خود ادامه دهید. مشکل ناشی از اختلاف نظر را به اشتراک بگذارید و سپس سوالی مطرح کنید که آنها را به حل مشکل با شما دعوت کند، مانند:
- نگرانی من این است که اگر آنچه من پیشنهاد میدهم را انجام ندهیم یا جایگزین بهتری پیدا نکنیم، وقت و منابع تمام شود. شما چه راه حلی برای رفع این نگرانی دارید؟
- ممکن است راههای دیگری برای نگاه کردن به این موضوع وجود داشته باشد که من در نظر نگرفتهام؟
- اگر شما جای من بودید، چگونه از این چالش عبور میکردید؟
ممکن است تصور کنید درخواست کمک در شرایطی که واقعا نمیدانید چه کنید، شما را آسیببپذیر جلوه دهد؛ اما این کار، قدرت واقعی شما را برای عبور از چالشها و موانع نشان میدهد.
در این صورت نه تنها به شخص دیگر کمک میکنید تا نسبت به مشکلی که با آن مواجه هستید، همدلی بیشتری داشته باشد، بلکه احتمالاً به چیزی حتی بهتر از ایده اولیه خود دست خواهید یافت.
در همه این موارد، راه دستیابی به موفقیت از استفاده از بینشهای افرادی که با آنها همکاری میکنید، میگذرد. ما همگی در احاطه هوش جمعی هستیم، اما این خرد جمعی اغلب تا زمانی که مستقیما وارد گفتوگو نشویم از ما پنهان میماند. البته، وقتی درخواست میکنید، آماده باشید که عمیقاً به پاسخهای آنها گوش دهید و از آنچه میشنوید یاد بگیرید.
اگر بتوانید این مهارتها را به جعبه ابزار خود اضافه کنید، خواهید دید که بسیاری از لحظات سخت شما فقط توقفهایی در راه دستیابی به موفقیتهای جدید هستند.
بدون دیدگاه