سلامت تا حدود زیادی به توانایی عملکرد ما بستگی دارد، نه فقط به بیماری و مرگ

وقتی کسی درباره سلامتی شما می‌پرسد چگونه پاسخ می‌دهید؟

براساس چارچوب‌های سنتی، سلامت بر اساس وجود یا عدم وجود بیماری، بیماری‌ها و آسیب‌ها تعریف می‌شود. پزشکان، بیمه‌گران، دانشگاهیان و دولت‌ها از اصطلاحات «مرگ و میر» و «بیماری» برای راهنمایی تصمیم‌گیری و تخصیص منابع استفاده می‌کنند. ما بر اساس این که آیا «نارسایی قلبی دارید» یا نه، در مورد مراقبت‌های بهداشتی بحث می‌کنیم، اندازه‌گیری می‌کنیم و هزینه می‌پردازیم. ما داروها، دستگاه‌ها و مداخلات بالینی را بر اساس تأثیر بالقوه آن‌ها بر بیماری و مرگ تأیید، ترویج و هزینه می‌کنیم. این‌ها مفاهیم مهم و مفیدی هستند، اما می‌توانند محدودکننده نیز باشند.

ما معمولاً اثرات عملکردی بر زندگی خود را تعریف یا اندازه‌گیری نمی‌کنیم مگر این که به یک بیماری یا آسیب مرتبط باشد. به عنوان مثال، یک جراح ارتوپد ممکن است پس از جراحی، انعطاف‌پذیری زانو، لگن یا شانه (توانایی خم شدن) را اندازه‌گیری کند تا پیشرفت بهبودی را ارزیابی کند. اما انعطاف‌پذیری زانو معمولاً اندازه‌گیری یا مورد بحث قرار نمی‌گیرد مگر این که مشکل زانو بروز کند، حتی اگر برای توانایی ما در راه رفتن، بلند کردن و ورزش کردن صحیح و جلوگیری از لغزش و افتادن ضروری باشد.

براساس قالب‌های سنتی، هیچ استاندارد گسترده‌ای برای اندازه‌گیری عملکرد فیزیکی کلی (مثلاً راه رفتن، گرفتن، و تعادل) یک زن ۴۰ ساله بدون بیماری یا عملکرد شناختی (مثلاً حافظه، حل مسئله) یک مرد ۵۰ ساله بدون بیماری وجود ندارد. این عدم اندازه‌گیری نشان‌دهنده کمبود توجه یا نگرانی در مورد عملکرد است.

اگر از قالب‌های سنتی سلامت خارج شویم، ما متوجه می‌شویم که عدم وجود بیماری لزوماً به معنای سلامت عالی نیست. به طور مشابه، وجود بیماری لزوماً عملکرد را مختل نمی‌کند، به ویژه اگر علائم به خوبی مدیریت شوند. این واقعیت توسط نظرسنجی MHI در سال ۲۰۲۲ در ۱۹ کشور تأیید شد؛ ۴۰ درصد از کسانی که گزارش بیماری داده‌اند، سلامت خود را «خوب» یا «بسیار خوب» ارزیابی کردند.

این پاسخ‌دهندگان اذعان دارند که سلامت بیشتر به زندگی کردن مربوط می‌شود. سلامت قوی به ما کمک می‌کند تا زندگی معنادار، پربار و رضایت‌بخشی داشته باشیم. سلامت به میزان انرژی فیزیکی و روانی ما، استفاده کامل از حواس، و میزان توانایی ما در انجام فعالیت‌های معنادار مربوط می‌شود. سلامت قدرت، حافظه، توانایی حل مسئله، توانایی مقابله با چالش‌های زندگی، توانایی ایجاد و حفظ روابط صمیمی، و حس قدرت، مثبت‌اندیشی و هدف ماست.

سلامت به طور بنیادی مربوط به این است که فرد امروز چه کاری می‌تواند انجام دهد (یا نه) و در آینده چه کاری خواهد توانست انجام دهد (یا نه).

با خارج شدن از قالب‌های سنتی بهداشت و سلامت، متوجه می‌شویم که نیاز به راه‌های بهتر و استانداردتر برای تعریف، اندازه‌گیری و صحبت کردن در مورد عملکرد در تمام ابعاد سلامت داریم.

ما نمی‌توانیم به سلامت بهینه دست یابیم اگر آن را تعریف، اندازه‌گیری یا برای آن تلاش نکنیم

اگر از دوست‌تان بپرسید در درس هندسه چطور است، آیا راضی خواهید بود اگر او پاسخ دهد: «عالی. من در آزمون قبلی رد نشدم؟» یک باشگاه فوتبال چقدر خوب عمل خواهد کرد اگر فقط تمرین دفاع کند؟ اگر از پزشکتان بپرسید، «آیا سلامت من بهینه است؟» او چگونه پاسخ خواهد داد؟

در داخل ماتریکس، سلامت تقریباً به طور انحصاری به صورت منفی تعریف می‌شود. دستیابی به سلامتی استاندارد به این معنی است که شما به بیماری یا عامل خطر عمده‌ای مبتلا نشده‌اید. بیماران بر اساس سطح مشکل طبقه‌بندی می‌شوند: یک «جدول شدت» استاندارد شامل چهار سطح است: پایدار، خطر متوسط، بیمار پیچیده و بیمار با خطر بالا. بهترین حالت، سلامت «پایدار» است.

سالانه بیش از ۸ تریلیون دلار برای جلوگیری از بیماری و علائم و مرگ در جهان هزینه می‌کنیم، با این حال هیچ کلمه یا استاندارد پذیرفته‌شده‌ای برای تفکیک سلامت متوسط از سلامت عالی وجود ندارد.

در داخل ماتریکس، مفهوم دستیابی به سلامت «بهینه» به حوزه «بیوهکرها»، افراد میانسال مرفه در کشورهای با درآمد بالا، ورزشکاران حرفه‌ای و سلبریتی‌ها محدود شده است. فرض ضمنی این است که تلاش برای سلامت بهینه یک تجمل است که تنها تعداد کمی می‌توانند از لحاظ استعاری و واقعی از عهده آن برآیند.

سلامتی، طیفی است که یک انتهای آن منفی و انتهای دیگر مثبت یا بهینه است. ما متوجه می‌شویم که دستیابی به سلامت بهتر از متوسط در موارد زیادی امکان‌پذیر است. تحقیقات اخیر ما این نتیجه‌گیری را تأیید می‌کند. از ۱۳۲۰۰ نفر در ۱۹ کشور که گزارش داده‌اند هیچ بیماری‌ای ندارند، حدود ۲۵ درصد در وضعیت «بسیار خوب»، ۵۵ درصد در وضعیت «خوب» و ۲۰ درصد در وضعیت «متوسط» یا «ضعیف» قرار داشتند. این طیف پاسخ‌ها در کشورهای با درآمد بالا، متوسط و پایین و در تمام گروه‌های سنی مشابه بود.

ما می‌خواهیم بیش از فقط بیمار نبودن، ناتوان نبودن و خودکشی نکردن باشیم. ما به دنبال سرزندگی، تمرکز و انعطاف‌پذیری هستیم. ما می‌خواهیم مغزمان بهترین عملکرد خود را داشته باشد. ما می‌خواهیم در ایجاد روابط صمیمی موفق باشیم. ما می‌خواهیم تا جایی که ممکن است بدون ناراحتی راه برویم، بازی کنیم، حمل کنیم و بسازیم.

تلاش برای دستیابی به سلامت بهینه (بیش از سلامت متوسط) یک استراتژی پیشگیری بسیار موثر است. ما همچنین می‌دانیم که تلاش برای سلامت بهینه یک رویکرد موثر برای ایجاد مزایای همزمان و آنی برای افراد و جامعه است. فردی که بدون بیماری است و موفق به بهبود سلامت متابولیک خود، یادگیری مدیریت احساسات، اولویت‌بندی خواب با کیفیت کافی، و اجتناب از محتوای مضر، مواد مضر و استرس می‌شود، احتمالاً انرژی بیشتری خواهد داشت، روابط قوی‌تری برقرار خواهد کرد و بهره‌وری شخصی خود را افزایش خواهد داد. چنین فردی احتمالاً همکار بهتری در کار، همسر بهتر، والدین بهتر و دوست بهتری خواهد بود.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *